![](https://koodakankhalagh.ir/shop-resources/5Z3lhyKynE/product-images/1702630161_5695.jpg?size=750x820&rs=fit)
فلین و دزدان دریایی
داستان «فلین و دزدان دریایی» از حمام شروع میشود. از وقتی که مامان میگوید: «لطفا دوباره سیل راه نینداز.» و بعد میرود و در را پشت سرش میبندد. فلین بدون ترس، داخل آب توی وان سر میخورد و نفسش را نگه میدارد و زیر آب میرود. زیر آبها اسب دریایی و ماهیها را میبیند اما بعد مجبور میشود روی آب بیاید و نفس بکشد. دور و برش امواج دریاست و کمی دورتر خشکی. اما فلین خسته شده و دیگر نمیتواند شنا کند. باید کمک بخواهد. کمی جلوتر ماهیگیرها، او را با تور ماهیگیری بالا میکشند و در مدت کوتاهی با فلین دوست میشوند. یکی از ملوانها به او بلوز و شلوار میدهد و دیگری آب و غذاهای خوشمزه. روز بعد فلین هم دستبهکار میشود تا تلافی کند. عرشهی کشتی را دستمال میکشد، تورهای ماهیگیری را وصله میزند بعد هم از دکل دیدهبانی بالا میرود و با دوربین به اطراف نگاه میکند. ناگهان چیزی میبیند که دیگران را به وحشت میاندازد. یک کشتی با بادبانهای سیاه. کشتی ناخدا شیطان دریا و گروهش. کشتی دزدهای دریایی. ماهیگیرها قصد فرار دارند اما کشتی نزدیک و نزدیکتر میشود… توی این وضعیت فلین چه میکند؟